سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

سلام؛


فرهنگ و مسائل فرهنگی، همون چیزیه که شب و روزمونو پر کرده و همیشه و همه جا درگیرشیم.
چیزی که بخواییم و نخواییم، خوشمون بیاد و نیاد، نمی‌تونیم نسبت بهش بی‌تفاوت باشیم.
هر روز یه جوری یه جا بهش گره می‌خوریم یا تو کارمون گره می‌ندازه، گاهی گره کور.
فرهنگ همون چیزیه که دو ماهه باشگاه ما رو تعطیل کرده و بچه‌ها رو با دلزدگی، رونده.
همون چیزیه که باید براش وقت بذاری و چالش‌هاشو تحمل کنی، باید آدم‌های کم‌فهم و فاقد درک و شعور رو که پذیرای هیچ حرف و ایده جدیدی نیستن، تحمل کنی، و باید اهل صُداع باشی. باید به خودت دردسر بدی.
فرهنگ چیزی نیست که بتونی دورش بندازی، یا نبینیش، یا بهش بی توجه باشی.
چیزیه که همه‌جوره گرفتارشی و هرچی هم بخوای بی‌تفاوت باشی، می‌بینی نه! تو آدمش نیستی. و باز بهش می‌پردازی، و باز خسته و دلزده می‌شی، و کنار می‌کشی، و باز دوباره می‌ری سراغش.
فرهنگ، آش کشک خاله‌ است.

الگوهای فرهنگی ما که سبک زندگی تجربه شده و امتحان پس داده‌ای دارن، ائمه اطهار علیهم السلام هستن.
تو این الگو، کریم کسیه که وقتی کسی ازش کمک میخواد، دریغ نمیکنه. همیشه و همه‌جوره می‌تونی روش حساب کنی و هروقت تو زندگی کاری پیش اومد که نمی‌دونستی به کی رو بزنی، همون کسیه که روتو زمین نمی‌ندازه.
جواد اما از کریم هم بخشنده‌تره. کریم رو باید بری سراغش و ازش بخوای، جواد اما میاد سراغت و برات میخواد. جواد کسیه که مدام پیگیر کارته و هواتو داره، بی اینکه اصلا ازش خواسته باشی.
اینها تو مراتب عالی‌ش، مقام امام هستن اما از اونجایی که وجود امام، برای هدایت و الگودهی است، میشه باور کرد که من و تو هم میتونیم کریم باشیم، و میتونیم جواد باشیم. میتونیم هوای همو داشته باشیم، بی توقع و چشم‌داشت. بی منت.

کیه که آرزو نداشته باشه دوران طلایی بعد از ظهور رو درک کنه و شده حتی ساعتی، تو اون دوران زندگی کنه؟
یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر دوران پساظهور، اینه که آدما برای خیر رسوندن به هم و برای خدمت کردن، سر و دست می‌شکونن. می‌رن دنبالش و به خودشون زحمت و دردسر میدن و همه، همه‌جوره هوای همو دارن تا آب تو دل کسی تکون نخوره. خوشبختی عمیقیه احساس لذتی که تو خدمت بی‌مزد هست.
منتها آدم باید ظرفیتشم داشته باشه دیگه. کسی که تا پیش از این، برای کسی تره خورد نکرده و هرگز اهل صداع نبوده، این ظرفیت رو نمی‌تونه داشته باشه و بنابراین بعیده بتونه خودشو به اون جهان بی‌نظیر وصل یا حتی وصله کنه. جهان نورانی، جهان آمد و شد نورهاست و غبارهای سرگردان، به این جهان راه ندارن. خوبه آدم تمرین کنه تا بلکه قدری از کدورت‌هاش کاسته شه. بلکه.

رشد کردن، درد داره. زحمت داره. رشد کردن، خیلی سخته. باید فشار زیادی رو تحمل کنی، باید بی‌مهری‌ها و سرسختی‌ها و سردی‌های تاریک خاک رو به جون بخری تا بالاخره یه روز، این پوسته سخت رو بشکنی و مغز و درونت رو هویدا کنی. اونوقت جوونه بزنی و برگ و بار بدی و نشون بدی همونی هستی که واسش آفریده شدی.
و فراموش کنی آنچه در دل خاک بر سرت آمد.

آدمیزاد، از خاک آفریده شده اما همیشه تو این جهان خاکی، غریبه. غربت، یک رنج کمرشکن و دل‌آزاره که هیچ وقت عادی نمیشه و از یادت نمیره. غریب، باید هوای غریب رو داشته باشه و فکر می‌کنم برای همین خدا اینهمه آدم آفریده، وگرنه شاید با یه آدم هم هدف خلقت محقق میشد. این همه‌ایم و این‌همه پراکنده و غربت‌زده. هوای همو داشته باشیم؛ هوای گرفتاری‌ها و دلشکستگی‌های همو، هوای رنج‌ها و شرمندگی‌های همو، هوای بار سنگینی که روزگار بر گرده نازکمون تحمیل کرده رو، داشته باشیم.

اونهایی که جداره‌های در و پنجره عمارت‌های لاکچریشون اینقدر زیاده که صدایی از کسی به صاحبانشون نرسه، نه. ولی اونایی که یه زندگی معمولی از نون حلال زحمت کشیده دارن، چقدر خوبه اگر هرکدوم، یه زندگی سخت تهی‌دستانه رو زیر بال و پر بگیرن و هوای یکی رو داشته باشن.




 






تاریخ : دوشنبه 101/12/8 | 5:21 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.